قفسه های کتاب کتابخانه عطاملک شهر نقاب به روی همگان باز است!!!

نظر شما راجع به وبلاگ ما

آمار مطالب

کل مطالب : 960
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 886
باردید دیروز : 69
بازدید هفته : 1036
بازدید ماه : 3122
بازدید سال : 28958
بازدید کلی : 301348

  تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتابخانه عمومی عطاملک جوینی و آدرس atamaleklib.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 

 

جای کتاب را هیچ چیز پر نمی کند 

 

سخنان بزرگان



 کتاب مقوله بسیار مهمی است.

البته من به کارهای هنری و تصویری 
تلویزیون،سینما، یا از این قبیل چیزها 
خیلی اعتقاد دارم;
اما کتاب نقش مخصوصی دارد. 
جای کتاب را هیچ چیزی پر نمی‏کند. 
کتاب را باید ترویج کرد،...

 

 مردم باید به کتابخوانی عادت کنند
و کتاب وارد زندگی بشود.

 

 مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما،
پس از بازدید از ششمین 
نمایشگاه بین المللی کتاب
 تهران، 26/2/1372

 

یاداشت های دبیر کل

نهاد عمومی کتابخانه های عمومی کشور

مسابقه قرآنی

 

http://www.safiresobh.com/index.php/news/79-slider/2332-2016-10-08-15-36-58

 مناسبت ها 

 

 

 http://www.iranpl.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=989b36d6-3211-45fd-b133-30401805cbac

 

کارتن کتاب 

 
 

  خلاصه کتاب های رسیده به کتابخانه

اخبار آزمون

 

  

 

برای کمک به انجمن خیرین کتابخانه ساز استان خراسان رضوی روی تصویر زیر کلیک کنید.

شماره حساب : 47979797/02 بانک ملت

 

 

مدیریت

 

نهاد

 

اداره

 

اتوماسيون اينترانت

 

اتوماسيون اينترنت

 

سامانه آمار

 

کتابخوانان

 

کتاب من

 

 ايميل

 

كتابخانه ديجيتال

 

خیرین

 

اطلس

ايران نمايه

 

 






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 886
بازدید دیروز : 69
بازدید هفته : 1036
بازدید ماه : 3122
بازدید کل : 301348
تعداد مطالب : 960
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1





دریافت کد ساعت

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده :
تاریخ : چهار شنبه 2 بهمن 1392
نظرات

حکایت اول :

شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.

دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم .

وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید

شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم.محال است که اطاعت کنم !

دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند...

مرشد می گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند .

 حکایت دوم :

رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک ای عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد .پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه : برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست .

 حکایت سوم :

مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت . خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود .مسافر فریاد زد : هی،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : میدانم .

مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟

مرد گفت:آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی

زائوچی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند .

 حکایت چهارم :

مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد . بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است .او پرسید:چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده است همان پول گلدان ساده را می گیری؟

فروشنده گفت: من هنرمندم . قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان است .

 حکایت پنجم :

در روم باستان، عده ای غیبگو با عنوان سیبیل ها جمع شدند و آینده امپراتوری روم را در نه کتاب نوشتند.سپس کتابها را به تیبریوی عرضه کردند . امپراطور رومی پرسید : بهایشان چقدر است؟

سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا

تیبریوس آنها را با خشم از خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و بازگشتند و گفتند: قیمت همان صد سکه است !

تیبریوس خندید و گفت:چرا باید برای چیزی که شش تا و نه تایش یک قیمت دارد بهایی بپردازم؟

سیبیل ها سه جلد دیگر را نیز سوزاندند و با سه کتاب باقی مانده برگشتند و گفتند:قیمت هنوز همان صد سکه است .

تیبریوس با کنجکاوی تسلیم شد و تصمیم گرفت که صد سکه را بپردازد . اما اکنون او می توانست فقط قسمتی از آینده امپراطوریش را بخواند .

مرشد می گوید: قسمت مهمی از درس زندگی این است که با موقعیتها چانه نزنیم


 

تعداد بازدید از این مطلب: 810
موضوعات مرتبط: داستانهای کوتاه , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 32 صفحه بعد

کتابخانه عمومی عطاملک جوینی در سال 1388 تاسیس شد واز تابستان سال 1391در ساختمان جدید به مساحت زمین950مترمربع و مخزن به مساحت208متر مربع به فعالیت خود ادامه داد.در حال حاضر زیر نظر اداره کل کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی مشغول به فعالیت می باشد.این کتابخانه دارای 14000نسخه کتاب و تعداد اعضا 1000نفر می باشد. آدرس: شهرستان جوین -شهرنقاب- خ امام خمینی(ره)-خ شهیداوینی- کتابخانه عمومی عطاملک جوینی شماره تلفن:05145223155 نمابر: 05145223155 کتابخانه شامل بخش های:مرجع-نشریات ادواری-کافی نت-بخش کودک و نوجوان و همچنین نرم افزار نمایه نشریات و بخش سمعی وبصری می باشد.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود